کد مطلب:313641 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:237

سقای دشت کربلا
حجةالاسلام والمسلمین جناب آقای سید حسن صحفی قمی، از پسر صاحب داروخانه ی جوهرچی واقع در سرچشمه ی تهران نقل كرد كه گفت:

مرحوم پدرم به درد چشمی مبتلا شد كه در نتیجه ی آن بینایی خویش را از دست داد. وی پیش چند دكتر رفت و دو تن از دكترهای معالجش به وی گفتند باید عمل كنید تا چشم شما بهبودی یابد.

برایش نوبت زده بودند. شبی كه فردایش باید عمل می شد، توسل پیدا می كند و در خواب به او می گویند: این شعر را تكرار كن!

فرزندش می گفت: یكدفعه دیدیم نصف شب از خواب بیدار شده و می گوید:



سقای دشت كربلا ابوالفضل

دستهای تو از تن جدا ابوالفضل



این ذكر را تكرار كرد تا صبح طالع شد. فردا كه برای عمل نزد دكتر معالجش رفت و دكتر دوباره به معاینه ی او پرداخته و در باب بیماری وی بررسی دقیقی به عمل آورد، دید اثری از بیماری در چشم او نمی باشد! با شگفتی از وی پرسیده بود: چه كردی؟!

گفته بود: هیچ، در خواب به من گفتند: این ذكر را بگو:



سقای دشت كربلا ابوالفضل

دست های تو از تن جدا ابوالفضل



بیدار كه شدم دیدم چشم من سالم می باشد! بلی این است كرامت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام. بر منكرین این گونه كرامات لعنت.



[ صفحه 469]